پارت شانزده

زمان ارسال : ۲۴۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه



فصل 10

روز بازگشت بود و همه مهیای رفتن. امین همه وسایل‌‌ها را توی صندوق عقب ماشین مجید گذاشت و من و سوگل و مادرم به طرف ماشین رفتیم. مادرم رویش را گرفت و رو به مجید گفت:

ـ ببخشید آقا مجید! خیلی زحمتتون دادیم!

مجی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید